فصلنامه اشارات - شماره 101 صفحه 90

صفحه 90

ص:89

بیدارترین چشم شمائید

من ایرانی ام؛ فرهنگم، فرهنگ ریش سپیدی کردن های آقابزرگ هاست و حرمت محله را بی بی های مو سپیدی تعیین می کنند که سن زیادی از جشن هایشان گذشته؛ اما خوب می بینند وقتی چشم های مست جوانی نابینا می شود.

من ایرانی ام؛ آقا بزرگ ها! بی بی ها! یک تار مویتان را با تمام تمدن سایت های جهان معاوضه نمی کنم.

«شکرانه زورآوریِ روزِ جوانی *** آن است که قدر پدر پیر بدانی»

نظر به روی شماحرمت عبادت بود

اگر دریا نبودید، این همه موج در چهره شما نمی افتاد که اینجا همیشه پیروان محمد(ص)معتقدند نگاه بر چهره دریا عبادت است.

امروز، سردی نواده هایتان را به جز شال های دستباف مهر مادربزرگ ها گرم نمی کند که اینجا تربیت های رسانه ای، هنوز محتاج نُقلِ نَقل های شیرین شماست.

می خواهیم سکان زندگی مان را همان دستی در دست بگیرد که اولین بار، گهواره مان را به جنبش درآورد.

پدرم! ببخش اگر خستگی نگذاشت کفش های خمیده ات را درست بپوشی!

زیرنویس ها:

_ موی سپید سالخوردگان، ابر رحمتی است که بی بارشِ دائمی آن، ساقه های بی تجربگی خواهد خشکید.

_ حضور سالمندان، گرمابخش خانه های سردی ست که محتاج عاطفه دست های قدیمی عشق است تا پنجره ها را به سمت مهربانی بگشاییم.

مرا به دوری از خودت تبعید نکن

نزهت بادی

هیچ می دانی چند قُمری پیر، در پشت این دیوارهای سیمانی بلند و روی این صندلی های  چرخدار، بر سر مزار خاطراتشان شمع روشن کردند؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه