شفصلنامه اشارات - شماره 102 صفحه 61

صفحه 61

ص:60

حماسه دوازده ساله

معصومه داوود آبادی

از تو می نویسم و از حماسه دوازده ساله ات؛ و رشکی غریب، جانم را زیر و رو می کند.

تویی که در هجوم بی وقفه آتش و باروت برخاستی و کالبد نوجوانت را به بادهای مبارز سپردی.

نخواستی که وطن را زوزه گرگ های اشغالگر بیاشوبد و بافته های موی خواهرانت، در شعله های ناجوانمرد جنگ، خاکستر شود.

ایستادی در توفانی از گلوله و تنها به افق های آبی استقلال اندیشیدی.

جانت را پرندگان ملکوت، به ترانه خوانی برخاستند و تو رفتی، تا شهر، در غرور آسمانی ات جاودان شود.

چراغ همیشه روشن

حماسه ات، چون رودخانه ای، از کوه های وطن جاری شد تا دستانمان گستاخی آن همه برف را، سیلی محکم تری باشند.

تو رفتی و دل های خواب آلودمان را زنگ بیداری ات به تپش های مداوم خواند.

تانک ها هنوز شکُوه مردانه ات را به خاطر دارند و خاکریزها از تو که می گویند، سربلندترند.

پابه پای حادثه، از حیثیت بهار دفاع کردی تا خانه هامان، چراغ همیشه روشن آفتاب را تجربه کنند و حالا هر کوچه این سرزمین را سپیداری سبز، به سرفرازی ایستاده است.

نامت، جاده های رهایی را روشنگر است.

سرمشق کبوتران

چفیه ات، شُکوه خورشید را قبضه کرده بود و پوتین های دفاعت، بیابان های نبرد را.

از تو چه بگوییم که نشانی آسمان های دور، در چشمانت بود و گام هایت سمت پرواز را می جست.

تو آن آینه بودی که غبار روزهای جهان، صیقل جانت را نخراشیده بود.

رفتی؛ دست در دست روشنایی و ردّ عبورت را کبوتران بسیار، به سرمشق ایستاده اند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه