شفصلنامه اشارات - شماره 102 صفحه 7

صفحه 7

ص:6

می خوانمت

محمدعلی کعبی

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

می خوانمت به وسعت احتیاج یک جوانه اسیر در انبوه سیاه جنگل، به نور،

به نزدیکی هوا و نفس، به بلندای آرزوی پرنده ای در قفس.

می خوانمت؛ آن گونه که دست های روغنی تعمیرکاری خسته، بر سفره قناعت شبانه.

ای روزی ده!

می خوانمت؛ آن گونه که شاخه های هر سحر، با تمام نشاط خود پروردگار بی همتا را.

می خوانمت به یاری، به دستگیری.

چه بی نیاز است شب پره ای که در دل تاریک شب، بر سنگ سیاهی نشسته باشد!

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

دعوت تو جاری است، بر تمامی اشیا؛ بر سکوت عرفانی سنگ، بر اذان باد...

زبان لبیکم، لکنت آلود است. یاری ام کن در اجابتی به صراحت عشق.

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

چقدر به هم نزدیکیم! من گاهی چقدر از خودم فاصله می گیرم!

ای همیشه بی همتا! مرا ببخش! که اینقدر ناجوان مردم.

با نام های زیبای تو...

سیدمحمد میرقیصری

یا هادیَ المُضِلِّینَ! در کوچه پس کوچه های تاریک گناه گم شده ام و تنها تویی که می توانی راهنمایم باشی و مرا از سردرگمی برهانی.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه