فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 10

صفحه 10

ص:9

دل گیری از غروب های ممتد و نگاه های بن بستی که هر روزه، روشنی را به مسلخ بیداد می برند.

ای اسطوره شکست ناپذیر! برخیز تا پرچم اقتدار وطنت بر بام های استقلال، جاودان شود.

اندیشه تاریک صهیونیسم را چون حبابی بر زمین بکوب و آینه های رهایی را بر دیوارهای دل شکسته شهر، آذین کن.

زمین، آرمان بلندت را بر قله های انسانیت فریاد می کند.

از دردتان خبر دارم

با من از شب های دراز زخم هایت بگو؛ از گیسوان به آتش کشیده شهر و فریادهایی که به جایی نمی رسد. با من بگو چگونه این همه جراحت را بر پیکر دردمندت ببینم و تاب بیاورم؟

چگونه ناله های پرندگانت را بشنوم و وسعت آسمان ها را نگریم؟!

من از سکوت شب سردتان خبر دارم

شهید داده ام از دردتان خبر دارم(1)

از تو می گویم و اراده پولادینت را سرافراز به تحسین می ایستم.

از تو می گویم و ثانیه های درخشان ایستادگی ات را پاس می دارم و می دانم که روزگار رنج و آوارگی ات، افق های آبی پرندگی را تجربه خواهد کرد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه