فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 103

صفحه 103

ص:102


1- [1] . شکسپیر.

یخ بندان موسم خویش را چون سفره ای سپید، در شهر بگستراند؛ زمستان سکوت و برف... زمستان سر در گریبانی لحظه ها...

در این شب سرد مداوم، عشق را اگر بر در و دیوار خانه بیاویزیم، شعله های محبت، پرتو نامرئی دلگرمی را در میان نفس هایمان رونق می دهد و دمسردی فصل پیش رو را از یاد زندگی خواهد برد.

دست هایت را در دستانم بگذار. کنارم بنشین و وعده های شیرین عاشقانه ات را در گوشم زمزمه کن تا زمستان در راه را با امید بهاری در کنار تو، بهاری پر از آرزوهای محقق سپری کنم. در آستانه  دی ماه یخ آجین، از عشق شعله ور برایم بگو تا روزهای سرد را رویینه تن بمانم تا بار دیگر عمرم به دیدار بهار برسد.

مژده یلدا

یلدا اگرچه پیام آور روزهای سرد و بی آفتاب است... نوید مرگ خزان؛ و کلاغان، پرنده مهرگان که محو شدند و جای خالی قارقارشان در گوش سکوت شهر سنگینی می کند. اما یلدا مژده دیگری نیز دارد؛ مژده بی طاقت نماندن... نوید صبر تماشایی که پشت سر خویش را خوب تر نگاه کنیم... که سه ماه مانده تا بهار را با همان طاقت نه ماه پشت سر گذاشته، دندان بر جگر بگذاریم...

شب حافظ

حافظ شیرین سخن، امشب چشم و چراغ خانه ماست. دست هایت را به من بده و چشمانت را ببند. تا از محرم اسرار عاشقانه، امشبِ یلدایی مان را سراغ بگیریم:

معاشران گره از زلف یار باز کنید ***  شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید

جشن حوصله یلدا

محمدکاظم بدرالدین

امشب، پیاله دقایق کشدار، پر از شراب حافظ است و فضای صمیمی و ساده، همه را به سرزمین تصنیف های دل آرا می کشاند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه