فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 104

صفحه 104

ص:103

حکایات پندآموز، از گنجه ذهن کهن سالان، همچون کتاب سعدی که از قفسه های قدیمی خارج می شود، بیرون می آید و به دل های شب نشینان، رنگ تأثیر می زند.

طومار این شب ماندگار هر چه هست، یادهای شیرین کودکی است. مجال اندوه در دفترچه خاطرات امشب نیست.

آسمان این شب پر حوصله، با حضور ستاره های قشنگ شعر و حکایات، به زیبایی می رسد. اطراف قاچ های هندوانه و استکان های کمرباریک چای، تعریف های عاشقی و قصه های دلدادگی است.

امشب، جوان تر از حرف های پدربزرگ، خاطره ای نخواهد ماند.

از نقطه پایان فصل برگ ریزی، بوی خنده های یلدایی پدربزرگ شنیده می شود. همیشه گویا برف زمستان، زودتر بر گیسوی مادربزرگ باریده است؛ ولی او همچنان با خاطرات پیرامون کرسی، محفل یلدا را گرم تر از تابستان نگه می دارد.

یلدا

عباس محمدی

همه شب های پاییز را مشتاق آمده ایم تا به تو برسیم.

چه قدر آمدن تو لذت بخش است!

به اندازه بهاری که در راه است، آمدنت را انتظار کشیده ایم.

تو را دوست دارم، به اندازه همه ستاره هایی که در چشم هایت می درخشند، ای خواستنی ترینِ شب ها! طعم تو، به اندازه همه صبح های دل انگیز آفتابی بهار، شیرین است.

ای دیرپاترینِ شب ها! چه قدر شاعران نام تو را دوست دارند؛ یلدا!

تو که می آیی، طعم گرم و صمیمی گرد هم آمدن خانواده ها را دوباره می توان حس کرد.

تو به اندازه شب های عید، معجزه می کنی. تو که می آیی، خانواده های آشنا هم می آیند؛ دوستان صمیمی هم.

تو که می آیی، بزرگ ترهای شاید فراموش شده، دوباره به جوان ترهای مهمان، به گرمی لبخند می زنند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه