فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 109

صفحه 109

ص:108


1- [1] . از نگارنده.

هوای دم کرده بعد از ظهر، هجوم می آورد به کوبه درها. تشنگی بیداد می کند و گندم ها چشم به آسمان دوخته اند.

از باران چه خبر؟

الا یا حضرت باران!

بخارهای کسل کننده رخوت، بر صبح های اول وقت تنیده اند و چشم ها را سنگینی غفلت ربوده است.

رهگذران، خاکی شده اند؛ کجاست مشت آبی که لباس های گرد گرفته را بتکاند و سر و روی پرنده ها را بشوید؟

تعلقات زمینی، غبارگونه، بر چهره ها نشسته اند و دست ها آلوده شده اند. طوفان که می وزد، دست هایش را در موی سبز برگ های بید فرو می برد و به این سو و آن سو می کشد؛ ولی از باران خبری نیست که نیست!

«چشم ها منتظر رهگذری بارانی است»

الا یا حضرت باران! باغچه ها، زیر خط فقر زندگی می کنند.

جیره بندی چاه ها و روش قطره ای، دردی را دوا نکرده است هنوز.

ذائقه ها تشنه تر از آنند که گمان می رود. شرجی ها در کمین، امان مردم را بریده است و شهر، نفس نفس می زند.

پشت بام ها، محتاج شست و شویی دوباره اند. ببار دوباره، تا اهالی زمین، درسِ فراموش شده «بارانی زیستن» را به یاد بیاورند.

شب های جمعه را چشم انتظاریم تا مگر تکه ابری به آسمان بیاید و چشم انتظاریم تا نسیمی بوزد... تا قطره ای باران بچکد... تا خون های ریخته شده را بشوید... الا یا حضرت باران... ببار دوباره.

«چشم ها منتظر رهگذری بارانی است»...

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه