فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 16

صفحه 16

ص:15

تو را دارند و تابلوهای مینیاتور، تنها برگ سبزی است هدیه درویش.

پهلوانان در این آب و خاک، مریدان بارگاه تواند و دانشمندان، شاگردان مکتب آسمانی ات.

از تو نوشتن، مایه مباهات است و از تو سرودن، افتخار زبان ها. چه سعادتی بالاتر از آنکه برای تو قلم بزنیم!

فقط تو را می شناسیم

باور کن اشک ها برای زیارت تو، لحظه شماری می کنند و نفس ها، حبس می شوند تا کبوترانه، پیش پای ضریحت بپرند؛ نکند لیاقت کبوتر شدن در آسمان حرمت را نداشته باشیم! ای سلطان توس، ای شمس الشموس! این همه دست برافراشته می شود تا برسد به خاک پای تو. دست ها بسته نیستند؛ دست ها هنوز می توانند برخیزند و جرعه ای از تو بطلبند؛ نکند دست هایمان را برگردانی!

ای یادگار اهل بیت در غریبستان مرو! غریبه های این مرز و بوم تنها تو را می شناسند و حرمت، کعبه نیازمندان شده است.

اشتیاق، قلب هایمان را سوزانده است؛ نکند آشنا نشویم با رایحه شفاعت تو و در ظلمت خویش بمانیم!

پناهنده توایم آقا!

رزیتا نعمتی

یا ضامن آهو، به ضریحت که چشم می دوزم، رازی میان زمزمه های من با تو از نگاهم جاری است. راز نهانی ام را بخوان که هلال طلایی گنبدت، ماه شب های تار دل شکستگان است.

رو به روی جلال تو می ایستم تا اشک هایم را قطره قطره در صحن حرمت جاری کنم.

پنجره فولاد تو، جاده ابریشمی است برای ذهن خستگان تا به تو پیوند خورند.

در هیاهوی بی پناهان، پاسخ تو را می شنوم که از آن سوی پنجره زمزمه می کردی: «نگاه دار سر رشته تا نگه دارم».(1)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه