فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 24

صفحه 24

ص:23

حس غریبونه مونو قبول کن

بار غم شونه مونو قبول کن

کبوتریم دور شما می گردیم

حج فقیرونه مونو قبول کن

نگاه سبز کاشیای ایوون!

دلم گرفته مثل بغض بارون

دور نگاه تو رو گل می دوزم

یه جا نماز میارم از خراسون

پر از ضریح شدم

سودابه مهیجی

شبیه کودکی گریه های بی سببی

پرم ز لهجه هذیان و بغض زیرلبی

کسی به نام، مرا ناگهان صدا زد و گفت:

«تو از رسیدن جاده هنوز هم عقبی»

هنوز فاصله - آری - حکایت تلخی است

سفر محال و منِ بی امان به هر سببی؛

امید سر به هوایم به مهربانی توست

تویی که سر زده و بی بهانه می طلبی!

در آستانه رؤیا کسی مرا آورد

به پای بوسی سلطان هشتم عربی

خوشا به حال منی که پر از ضریح شدم

پر از کبوترها توی خواب نیمه شبی...

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه