فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 39

صفحه 39

ص:38

امور را به راحتی در دست گرفت و بحث و استدلال را در اوج معرفت و بینش، جهت داد. او کوشید تا تجلی پیوند دیانت و سیاست باشد؛ هر چند همواره یادآور می شد که کار اصلی اش تدریس است و سیاست جز در حاشیه کارش نیست.

فریاد رسان

صدایش، صدای آزادی خواهی بود. افشاگری اش، هنوز ستون های مجلس را به لرزه وا می دارد؛ آن گاه که در افشای خیانت های رضاخان فریاد می زد: «در وضع کنونی، امنیت مملکت در دست کسی است که اغلب ما از دست او راضی نیستیم. باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کنیم...».

سید، بزرگ زیست و سربلند ماند؛ آن گونه که حضرت امام(ره) فرمود: «شهید بزرگ ما، لقب برایش کوتاه و کوچک است. ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می نمود. تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد، ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی تواند درک کند».

صدای اذان می آید

حسین امیری

الله اکبر! صدای اذان می آید. پیرمردی، لب های خشکش را می جنباند. قاتل، منتظر اذان است و مقتول، در انتظار افطار. هیچ چیز عوض نشده؛ روزها همان روزها هستند؛ فقط افطار امروز بوی افطار زندان هارون می دهد؛ شاید در نگاهش آسمان را دید که خورشید را برای همیشه از دست داده است.

صدای اذان می آید؛ ولی نه از گلدسته های مسجد، که فرشته ها در تنهایی آسمان، ندای اذان سر داده اند؛ شاید کسی به استمداد مسلمانی پاسخ دهد. نگاه مدرس، پر از غرور است؛ می خواهد با کاسه زهری که سر می کشد، صدایش تمام مجالس جهان را بلرزاند. می خواهد پیکره حکومت استبداد را مسموم کند.

صدای اذان می آید؛ از گلدسته هایی که در کودکی، عکسش بر چشمان مدرس ثبت شد: الله اکبر و لا اله الا الله... .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه