فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 45

صفحه 45

ص:44

«آی میرزا

جنگل هماره تو را به ذکر می خواند.

جنگل، سبزینه بکری است

که بی هیچ واسطه

در هر بهار تو را می زاید»(1)

از تو می نویسم

از تو می گویم که آینه ها، شاهنامه چشمانت را دیری است به بازتاب نشسته اند. از تو می گویم که سینه سرخان زمین، نفس های شهیدت را سیاه پوشیده اند.

از تو می گویم که افق های پاییزی این دیار، قلب وسیعت را آزرده کرده بود؛ تویی که تحمل آن همه بیداد، وجودت را می فشرد. پس به پا خاستی و به جست و جوی آبی ها، جان پرنده خیزت را به کف گرفتی. از ظلم گفتی و سرمایی که استخوان هایمان را بی حس کرده بود و عاقبت به دورهای سپید پیوستی.

هنوز شمشادها، رد عبورت را به احترام، سبز می شوند و رودها از دریایی می گویند که جسارت صدها اقیانوس را در هیبت خود داشت.

کوچک خان بزرگ

سیدمحمود طاهری

جنگل های سرسبز گیلان و درختان سر به فلک کشیده آن با گام های استوارت آشناست، غیرت مندی و دلاوری تو را شهادت می دهند. روزهای درخشان جنگ آوری هایت، سند سرافرازی این سرزمین شد و شهادت غریبانه ات، امضای آبرومندی این مرز و بوم. با تو هستم، کوچک جنگلی؛ با همه یاران بی نام و نشانت که پرچم نام آوری کشورمان را بر بلندای بام خانه هایش افراشتید و جاده رسیدن به قله کرامت را گشودید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه