فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 49

صفحه 49

ص:48

به دنبال آزادی

چراغ چشم هایت هنوز از پس سال ها، فانوس شب های بی چراغی جنگل اند، تا درخت های بهاری، در تاریکی نمیرند و پرنده ها، دور از شانه های استوار تو در پاییزهای بی برگی و شب های بی سرانجام محو نشوند.

هنوز هم نام تو را از چشمه های جاری جنگل می شنوم و آواز پرندگان، ترجمانی اند از کلماتی که تو در وصف آزادی ایران زمین می خواندی.

و به دنبال آزادی، آزاد ماندی و آزاده زندگی کردی و آزادتر از قفس خاک رها شدی تا ما آزادتر از هوا بمانیم و در عطر آزادی تو نفس بکشیم.

سبز مثل جنگل

فاطمه پهلوان علی آقا

تو می دانستی که تبرها برخاسته اند تا درختان استقلال را ریشه کن کنند و پرندگان آزادی را از شاخساران سرسبز صنوبرها، پر دهند.

تو می دانستی که گرگ ها دندان تیز کرده اند تا آهوان تیز تک رهایی را با باران سرب های داغ و دندان های تیز، در بستر جنگل سلاخی کنند و بغض فرو خورده جنگل را در سوگ آنها جاری کنند. تو می دانستی که تبرها، هم قسم شده اند تا جنگل و یاران باران و نسیم و جوانه را، یک جا از میان بردارند. اما میرزا! تو از تبار سبز جنگل بودی که با آبی دریا خروشیدی و خواب شوم بیگانگان را آشفته ساختی.

از نسل آفتاب

تو از نسل آفتاب بودی. از مرگ نمی هراسیدی و از تاریکی گریزان بودی. آنها که در آن روزهای سیاه، با دست ناپاک قدرت های پوشالی شان سر نیک اندیش تو را از بدنت جدا کردند، نمی دانستند که خون حنجر بریده ات را دشت های سبز خواهند نوشید تا رستنی های خاکشان، سرخی واژه های استقلال و آزادی را تصویر ماندگار چهره حق طلبی ات کنند. آنها می پنداشتند که با خاموش کردن تو قیام کوچک جنگلی را از بیخ و بن برکنده اند؛ غافل از اینکه درختان آزادی در زخم و نیش تبرهای  استعمار، بستر جوانه های نو رسته را فراهم می کنند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه