فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 51

صفحه 51

ص:50

قلب دشمن نشسته و سرت چون پرچمی به نشانه آزادگی مردمان سرزمینت، بر بلندترین کوه ها قد برافراشته است.

مجاهدین، می مانند

چرخ های زمان می چرخد. زندگی از طاقت مردمان می گذرد، جوانی و پیری، امتحانی بیش نیست.

میرزا! مجاهدین جنگل همیشه جوان می مانند؛ حتی اگر برف، دامن البرز محاسنشان را سپید کند. حتی اگر پاهایشان در سرمای استبداد یخ زند.

زندگی، چهار فصل امید و مبارزه است. هر زمستانی را بهاری است؛ اما خوش آن زمستانی که میر نوروزش بر سمای ناجوان مردانه چله ها نخوابد! خوش آن زمستانی که صدای میرزا در گوش مردمان نوید بهار دهد!

چرخ زندگی می چرخد، عمر زمستان کوتاه است.

بهار جنگل می آید و میرزا چون روحی جاودان، همیشه در خاطر سروهای آزاد می ماند.

به نام گمنام

منوچهر خلیلیان

«امشب همه غم های عالم را خبر کن

بنشین و با من گریه سر کن

گریه سر کن...

ای جنگل؛ ای داد!

از آشیانت بوی خون می آورد باد!...

آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟»(1)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه