فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 58

صفحه 58

ص:57

...و سرانجام...

این سپاه، به پرچمداری علی(ع)، به سوی قبیله بنی قریظه اعزام شده است. یک ماه می گذرد و  قلعه ها همچنان در محاصره اسلامند. اما قوم یهود، در برابر حقانیت اسلام، همواره سرکش مانده اند. بنی قریظه، با کینه و دشمنی، نه تسلیم می شوند و نه قوای نبرد در خود می بینند. یعنی در برزخی از جهل و تغافل، غوطه ور مانده اند.

سعد بن معاذ، این بار هم به عنوان نماینده سپاه اسلام، داوری نبرد را بر عهده می گیرد. یهود نیز او را و داوری اش را به رسمیت می شناسند. قرار است با تقسیم اموال آنان و اسارت زنان و کودکان و کشتن خیانت کاران و پیمان شکنان غزوه به پایان برسد. حکم اجرا می شود و غزوه بنی قریظه تجلی دیگری از شکوه اسلام را در تاریخ انسان رقم می زند.

واپسین لکه ننگ

محمدکاظم بدرالدین

دُمل چرکینی بر بدن عفیف مدینه پیامبر روییده است. ولی دستان شفابخش اسلام، پاسخی است مناسب بر هجوم بی گاه دردها.

درایت اسلام هیچ روزنه ای را برای انتقاد آینده باز نمی گذارد. بهترین چاره ها همیشه از برترین دین است. پیامبری فصیح، لهجه حجاز جاهلیت را به عقلانیت اسلام گرایش داده است.

راه درمان و طرح های بی مانندش. امروز هم به کار می آید؛ امروز که آخرین لکه ننگ در مدینه، طایفه بنی قریظه است.

اینک پیامبر آمده است تا پس از ستیز احزاب و کوچ سپاه فتنه جو، جامه مدینه را از این لکه واپسین تطهیر کند.

همیشه طرح های به جای پیامبر، تاریخ سیاسی اسلام را به سمت درخششی پاینده کشانده است. این بار نیز خورشید حجاز، به تماشا بیرون آمده و لحظاتش، مهمان شادی دیگر و تصمیمی دیگر است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه