فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 66

صفحه 66

ص:65


1- [1] . مریم: 12.

دشمنی با آفتاب

کجا شکسته اند قامت رعنای نهال روشنایی را؟

این بار، بغداد چه دشمنی با آفتاب ولایت داشت که غروب را با انگشتان پلید ام فضل که از اندیشه آلوده معتصم تغذیه می کردند، در برابر خورشید کشید؟!

دانه های سمی انگور رازقی، تمام زندگی ات را به آتش می کشند ام فضل!

اندوه بی نهایت تو را پایانی نیست و این جنایت، راه برگشتی به نام پشیمانی ندارد؛ مگر نشنیدی چه فرمود:

ما بُکائکِ؟

«وَاللّهِ لَیَضرِبَنَّکِ اللّهُ بِفَقرٍ لاینجَبر و...».(1)

عزم پرواز

به باغ بی نشاطشان نخواهم رفت و از انگورهای رازقی نخواهم چید.

آه باران، ای بخشایش مهربان! تو برای درمان تشنگی ما آمده بودی و زمین این چنین تو را زخمی و دردآلود، در تن سیاه خود پنهان کرد.

غمی از این وسیع تر که این گونه کوتاه می مانی و خاموش می شوی؟!

ای جواب معماهای حل نشده! برگرد و گره های کور را با دستان نورانی ات باز کن. عزم پرواز داری؟

پرنده دلتنگ! تا بال بگشایی، زمین در قفس نادانی اش غرق می شود. اما برو؛ اینجا هر چه چراغ  را می شکنند و هر چه شمع را خاموش می کنند و نغمه های آزادگی را سنگ می زنند.

روحت چه مشتاق، عروج می کند و:

«غمی چو کوه به جانم فرود می آمد ***  غمی که آتش آن مغز استخوان می خورد».

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه