فصلنامه اشارات - شماره 103 صفحه 79

صفحه 79

ص:78

امشب که علی کلید خانه اش را در دستان تو می گذارد و تو، همه نه سالگی رنج کشیده ات را به او تکیه می دهی، امشب که نامت را کنار نام مرتضی، در آسمان بر تخت می نشانند، چادر سفیدبخت تازه عروست را بر سر همه عالم بکش تا رایحه وصال تو با آفتاب، کائنات را خجسته کند.

خوشا به حال "کوثر"ی که هم نفس "هل اتی" می شود!

خوشا به حال حیدری که دستان محبوبه حق را در دست خویش می گیرد! خوشا به حال "شجره طیبه" ای که از این وصل معصوم، سر بر می آورد و تا ثریا قد می کشد.

عطر گام های دردانه پیامبر

نقی یعقوبی

پیامبر، پیشاپیش فاطمه(س) حرکت می کرد. جبرئیل و میکائیل، سمت راست و چپش بودند. هفتاد هزار فرشته به دنبالش راه افتاده بودند(1) تا عطر گام های دردانه پیامبر، مشامشان را بنوازد.

ملکوتیان به وجد آمده بودند.

آفتاب، روی شانه مدینه دست گذاشته بود و ابرهای کدر را طرد می کرد تا در روشنی، به خانه علی(ع) برسند.

اینجا خانه علی ست!

اینجا خانه علی ست!

همه آمده اند، پیامبر، جبرئیل، میکائیل...

حتی آنها که پیامبر دست رد بر سینه شان زده بود و در پاسخ خواستگاری شان از فاطمه(س) فرموده بود: «در انتظار فرمان خدا هستم».(2)

همه آمده اند:

فاطمه نیز آمده است؛ آمده است تا تپش لحظه های مشترکش را در ساحت سرنوشت قدم بزند. آمده است تا شریک لحظه های سخت تنهایی علی(ع) باشد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه