فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 46

صفحه 46

ص:45

دست دارد و کودکی خردسال نیز در آغوش اوست؛ آرام و باوقار، همراه جوانی نورانی در کنار و زنی باوقار در پشت سر، پیش می آید... با شگفتی پرسید: اینان کیستند؟ کسی پاسخ داد: آن جوان، پسر عم و داماد اوست و آن زن نیز فاطمه دختر او و عزیزترین مردم در نزد او؛ و آن دو کودک نیز فرزندان آنها هستند... ابوحارثه بی درنگ گفت: «چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوه ها را از جای برکَنَد چنین خواهد کرد ؛ بترسید و با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و حتی یک نصرانی در زمین باقی نخواهد ماند...».

همه سربازان محمد(ص)

اعظم جودی

و اینک، سربازان اندیشه محمد(ص)، همه خانواده و همه دار و ندار محمد(ص)آمده اند.

آمده اند تا گواه صدق او باشند؛ تا گواه باشند بر یقین محمد.

یقین، متاع بازار محمد(ص) است. چگونه است که این بازار مکاره الحاد و این آزار جهل خودخواسته یهود، با مشتی جهل، به جدال با ایمان آمده است و چه حقیر است غیر از محمد و آلش هر کسی و چه ضعیف است غیر از کلام محمد!

این جمع که می آیند، هر یک برای حقانیت جهانی کفایت می کنند؛ هر یک خود، دلیل آفرینش جهانند و سکان کشتی زمین. محمد(ص)؛ علی(ع)، فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع)، هر یک آیه ای از آیات پروردگارند.

ستاره های آسمان حقیقت

آب ها در سرچشمه حیات، سجده بر شما را آغاز کردند و بادها از یمین و یسار مدینه، نیستان اندیشه را به نوا در آوردند. ای ستاره های آسمان حقیقت! چگونه فرشته مرگ، قصد شما کند که مرگ و زندگی، بهانه شناخت شماست و شما اثبات آیین محمد؟!

اما وای بر مردمی که از محمد امین، برای صداقتش گواه می خواهند و از منادی توحید، برای رسالتش اعجاز.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه