فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 48

صفحه 48

ص:47


1- [1] . مصراع از سعدی است.

روز تپش نبض زندگی

امروز، روز جهاد کشاورزی است؛ روز تپندگی نبض های زندگی ایران و ایرانی؛ روز قدم برداشتن به سوی خودکفایی؛ روز سربلندی.

امروز، روزی است که نفس پرنده های مشتاق، ترجمه سربلندی شماست. وجب به وجب این خاک بهاری، آمیخته بوی مهربانی و تلاش توست؛ آمیخته نفس های امیدوار تو، آمیخته ایستادگی و اراده توست.

من تو را می شناسم؛ چونان که همه کوه ها و رودها و درخت های سبز و زندگی را می شناسم. تو را می شناسم؛ مثل همه دوستی های قدیمی، مثل همه آشنایی هایی که به آسمان آبی پرواز می رسند، مثل همه کسانی که از افق های آشنا، با خود عطر سلام آورده اند.

جهاد برای زنده کردن

حسین امیری

هر بهار که خودم را با انبوه دانه ها، بر سینه محبت خاک می کارم، بوی تازگی خودم را می شنوم. با هر جوانه ای که رشد می کند، دوباره متولد می شوم. با هر شاخه ای که میوه می دهد، برگ های فکرم سبز می شود. چه مبارک کوششی است کوشیدن برای سبزی و تازگی و چه مبارک جهادی است، وقتی به جای کشتن، جان می بخشی و زنده می کنی!

نشان سینه ات را بالاتر بگذار!

جهادگر سبز! دختران دم بخت روستا، به آب چشمه ای که تو احیایش کرده ای، دست و رو می شویند و کودکان شادمانش، در مدرسه ای که تو بنایش کرده ای، زمزمه دانش سر می دهند.

پینه دستانت صدای پای آب آبادی را روایت می کند و تاول پایت، قصه درختان ایستاده به قنوت را به گوش کودک زمان می سراید. جهادگر سبز! نشان سینه ات را بالاتر بگذار تا کودکان آبادی ببینند و در خنده هایشان، به مهربانی دستت تمسک بجویند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه