فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 55

صفحه 55

ص:54

دست های ما از رجمِ اندوه های بی رحم می آیند و دهان ما از عطر شعر و چای عصرانه سرشار است؛ شما هم بفرمایید!...

خانه؛ وعده گاه تبسّم

از خانه می گویم و از وعده گاهی برای رسیدن به حالت یکسانی از تبسّم.

از خانه می گویم و عدالت، که التفاتی سپید در جمع شبانه روزیِ ماست.

از خانه می گویم که شب های پُر امیدش، خنده های خسته پدر را قاب کرده است.

از خانه می گویم و روزهای لطیفش که آغوش مهرگسترِ مادر را می ستایند.

خانه ما و شما همین نزدیکی است؛ کنار هنرکده نگارگری شده عشق؛ درست مقابل چشم های بدیع هر دویِ ما.

از خانه تا خیابان

مهدی خلیلیان

_ از «خانه» بیرون زدن، یعنی: از «خود» فرار کردن.

_ در جایی که «دیگران» از پشت، خنجر می زنند، آغوش «خانواده» رویاروی ما و برترین مأواست.

_ فقط پدران و مادران «الگو» می توانند فرزندان «نمونه» بپرورانند.

_ «حسرت های کوچکِ» فرزندان خود را، جدی بگیریم، تا به «غم های بزرگ» مبتلا نشویم.

_ هنگامی که «خانه» به «زندان» بَدَل شود، والدین در نگاه فرزندان، زندانبانند!

_ هر «اخم» پدران و مادران، یک «زخم» برای فرزندان است.

_ مسئولیت دادن به فرزندان، _تعهدآور _است و هم زبانی با آنها، هم دلی را به دنبال دارد.

_ اگر والدین به فرزندانشان _نزدیک _شوند، آنان هرگز از پدران و مادرانشان _دور _نمی شوند.

_ فرزندان، عضوی از اعضای خانواده اند...و «چو عضوی به درد آورد روزگار»...!

_ پدران و مادران، تنها دوستانی هستند که هرگز تن به _خیانت _نمی دهند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه