فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 60

صفحه 60

ص:59

ایران باید هم رنگ دنیا شود؛ دنیایی که چشم های مردان هوس باز غربی را به وجد می آورد. اما دریا را نمی توان در باتلاق ها و لجن زارها غرق کرد. دریا را نمی توان در دامان مرداب ریخت؛ دریا همیشه دریا می ماند.

ما ایستادیم

آمدند تا به زور سر نیزه و چماق، بی غیرتی و تمدن بی هویتی را مهمان سفره های لبریز غیرت ایرانی مان کنند؛ اما نمی دانستند که طعم دیگری جز شرف، برای ایرانی ها لذیذ نیست. نمی دانستند که خواب هایی که برای ما دیده اند، یک روز کابوس های هول آور نیمه شب هایشان خواهد شد، نمی دانستند روزگار، هیچ گاه آنچنان که می خواهند، نخواهد بود.

گذشت دوران اختناق و ترس و سرنیزه و وحشت.

ما ایستادیم تا صدایمان، در صفحات تاریخ گم نشود و آبرویمان، لکه ننگ برندارد.

ما ایستادیم تا تاریخ، از یادمان نبرد.

عفت سر به زیر

سودابه مهیجی

چادر، از سرِ ایمان و غیرت کشیدنی نیست.

چادر، لوای جاودان ماندن قامت های خداخواه است.

چادر، این عفتِ سر به زیر، بعد از آن روزهای تلخ، بغض سیاهی شد در گلوی تمام تاریخ که بر فراز گیسوانِ خوددار و پرهیزکار، در کوچه و خیابان می گردد و اعتقاد محتومش را سر بر افتخاری مسلمان وار می ساید.

تاریخ، ستم کار بود آن روزها که چشم به ناموسِ وطن خویش داشت و حجابِ معصومانه پاک دامنی را تاب نمی آورد.

کوچه ها، انگشت سخره می شدند به سمت صورت های در نقاب و خیابان ها و معابر، جلباب های  روی از نامحرم در کشیده را به هم نشان می دادند و این همه خویشتن داری را باور نداشتند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه