فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 61

صفحه 61

ص:60

میراث دار زیبایی سر به مُهر

هنوز خشم آن روزهای تکفیر، بوی خاک و خونی است که از لابه لای چادرهای مشکی و سر در گریبان، به مشام زمانه می رسد. هنوز صدای تعقیب ها و گریختن دامن های محجوب از رهگذار تاریخ به گوشه و کنار هستی، از موج موج این حجاب کبود به گوش می آید.

آه، ای معصومیتِ از دیروز تا هنوزِ این سرزمین؛ ای راز برملا نشده در انظارِ خلایق! در کوچه های زمین، با شرم موقّر خویش قدم بردار و بگذار فضا از عطر چادر تو معطر شود و زیبایی سر به مُهرت را بذر بیفشاند.

پرچم مشکی خود را  بر شانه بگیر و سرافراز باش. تو میراث دار تمام حرمت های باکره ای. ترسا بمان و نگذار طوفان های خبرچین و راهزن، چادرت را با دست های هرزه و خیانت کار بدزدند.

عفت، همه دارایی ماست

حسین امیری

چشم وا می کنیم و می بندیم. اینجا مشرق زمین است؛ سرزمین حیات ابدی فطرت. اینجا مشرق زمین است. دختران عفت و مردان غیرت، ساکن همیشگی کوچه های شهر ما هستند.

اینجا آب و نان و جان این دختران، سیب حیاست و آبرو، همه دارایی یک خانواده.

استعمار اگر عفت را می خواهد بگیرد، قصد همه دارایی این مردم را کرده است؛ قصد همه چیز این دیار.

عروسی خون

از مسجد گوهرشاد، صدایی می شنوم. دختری با ترنجی در دست و خلخالی از اراده برپا، عروسی افکار بکرش را در زمین مسجد، جار می زند. چادر مشکی اش در عروسی خون و اراده، پای داماد غیرت و در خانه فطرت سرخ می شود.

از مسجد گوهرشاد سال هاست که بانگ فرشتگان حنا بردست می شنوم که کربلایی دیگر را  روایت می کنند؛ عروسی خون و دشنه و فریاد و جهاد مردان و زنانی را روایت می کنند که کربلای اندیشه خویش را بهای جاودانی دین زنان این مرز و بوم کردند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه