فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 64

صفحه 64

ص:63

مردی از عمق تاریکی، برایِ مردم چراغ آورده بود و دریچه ای که از آن می شد به کوچه خوش بخت نگریست.

احتیاطی در کار نیست. صمیمانه سراغش می روم. می دانم. او بیشتر از اینکه قهرمان باشد، پهلوان است و برهه محدود قهرمانی اش در وسعتِ پهلوانی اش گم می شود.

او با تمام دارایی هایِ معنوی اش، به کُشتی می رفت و با تمامِ آنها بازمی گشت.

بیشتر از اینکه بازنده نمی شد، خود را نمی باخت... .

قامتِ پهلوان، چگونه در لباسِ واژگانم بگنجد!

دلاور! مرا ببخش به خاطر تمام جمله هایی که جاگذاشتم.

«با برداشت هایی از دفترِ تختی نوشته خانمِ حبیبه جعفریان»

پهلوان

معصومه داوود آبادی

از خم کوچه ها که نمایان می شد، شهر در شادی شگفت، شانه های پهلوانی اش را به ستایش برمی خاست. با چشمانی پیش می آمد که همواره سمت آسمان را می کاوید و گام هایی که کوه ها را بارها به لرزه درمی آورد.

تختی، روح دریا بود؛ وقتی که طوفان های ناجوان مردی، مردم سرزمینش را نگران می خواست. تختی، قهرمان میدان های مبارزه بود و پهلوان آزمونگاه مردانگی.

ظلم را برنمی تابید و پیشانی بلندش، ثانیه های مشوش بی عدالتی را  پس می زد.

نامت، قرین فروتنی است

تو در برف آن سال ها، ردپای آفتاب بودی و امید. خانه های سرد و دل های یخ کرده را پنجره های خورشیدخیزت، مژده زندگی بود.

مغلوب میدان کشتی نشدی، آن گونه که از جهاد نفس، سربلند بیرون آمدی.

نامت، کوچه های وطن را فرازمند کرده است.

یادت، فروتنی مان می آموزد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه