فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 7

صفحه 7

ص:6

با شقایق ها (پابه پای شهیدان دفاع مقدس)

اذان لاله ها

حسین امیری

بانگ اذان لاله ای را در دشتی سرخ شنیدم؛ دویدم، پایم سرخ شد؛ نشستم، جانم آتش گرفت؛ سرودم، صدایم ناله شد؛ گریه کردم، اشکم به خون گرایید.

بانگ اذان لاله ای را شنیدم؛ خواستم از خود بگویم، از خود به در شدم؛ خواستم از او بگویم، زبانم آتش گرفت؛ لاله ای صدایم می کرد تا سرخ باشم، تا زندگی ام رنگ عشق باشد. گفت: آنان که زندگی را باور نکنند، مرگشان تاول می زند. گفت: زندگی جهادگران، گران تر از مرگ جهادگرانه است. گفت: شما و زندگی، شما و جهاد.

می خواهم مثل شما باشم

سبویم از کف افتاد، ای ناظران چشم نرگس روزگار، پایم به سنگلاخ زمین ماند و زمین گیر شد. می خواستم چون شما از خویش بگذرم، می خواستم پیکار کنم در همه میدان ها و عرصه ها، می خواستم جانم بر کف باشد و نصیبم عشق. نیافتم آن عشق گمشده را.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه