فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 84

صفحه 84

ص:83


1- [1] . مستدرک الوسائل، ج 10، ح 12084.

نمی دانند که تار و پودِ جانِ ابالفضل، از نام حسین(ع) بافته شده است. عباس، فرزند ام البنین است؛ شیرزنی که نام ام البنین بر خود نهاد تا تکرار نام فاطمه، یادآور زخم هایِ مادر مظلومه فرزندان علی(ع) نشود. امان نامه برای فرزندِ مادری این چنین آن هم به بهانه نسب قبیله ای مادر فرستادن؛ یاللعجب!

فدایی حسین(ع)

ادب در مقابلش زانو می زند و دستان پر صلابتش را می بوسد؛ او فرزند علی(ع)است؛ نور چشم ام البنین، و پشتیبان حسین(ع) و ستون خیمه زینب.

ناگفته می خواند که کودکان آب می طلبند و چشم امید برادر به اوست.

بیرق سبز عاشورا را به دست می گیرد و مشک های خالی آب را بر دوش.

چشمه های مشک ها در حیرت مردانه اش فرات را جرعه جرعه می نوشند.

دستانش از آغاز حرکت این کاروانِ سرخ، پیش کش حسین(ع) بوده است. اگر آنها را قطع کنید، امید کودکانِ برادر را به دندان می گیرد و به راه خیمه ها ادامه می دهد.

چشمانش؟ چشمانش نیز فدای حسین (ع)؛ اما مشک، مشک را نَه... امید کودکان را نَه، براتِ خجلت ساقی را نَه، مشک را نَه... مشک را تیر باران نکنید!

آسمان سرخ شده است و خورشید به دَرد می گرید. قامت سرو را شکستند. برادر! برادر را دریاب.

دست های خالی ام قابل ندارد...

رزیتا نعمتی

می برم نزدیک لب آب و پشیمان گشته ام

یاد لب های تو را کردم پریشان گشته ام

تیر باران تا کنار خیمه ات خواهم رسید

تا ببینی در هوای دوست، باران گشته ام

می توانم بیش از اینها عاشقت باشم، حسین!

قبله ام بودی اگر دور بیابان گشته ام

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه