فصلنامه اشارات - شماره 104 صفحه 97

صفحه 97

ص:96

صدای شیهه ذوالجناح می آید؛ انگار پسر فاطمه از اسب فرو افتاده است!

کجایند عهد بستگان با محمد(ص) و علی(ع)؟

کجایند دلبستگان به آل محمد(ص)، که جنازه خون خدا را از زمین بردارند؟

فرومایه تر از جاهلیت

شکستن غرور عرب را بنگرید، بر باد رفتن حرمت مهمان در میان باده نشینان را! ای کاش نیم جو از تعصب دوران جاهلی تان باقی بود که برای مهمان سر می دادید!

صد مرحبا به اخلاق جاهلیت که عهدِ بسته، به بهای جان، پاس می داشتید!

اینک چرا فرومایه تر از جاهلان شده اید؟

وای بر شما و بر عهدتان که خامه طومارتان نخشکیده، پاره اش می کنید! نکند موریانه، لوح مردانگی تان را خورده؟ نکند آتش بر کتاب عهدتان افتاده؟

چه شده که حسین(ع) را تنها گذارده اید، در حالی که مهمان شماست؟

فقط برای عشق

منسیه علیمرادی

شانه های زنجیرخورده، سینه های سرخ، کاکُل هایِ گِل مالیده؛ چه عطری، چه شمیمی، چه فضایی! نه از روی اجبار، نه از رویِ اکراه، نه برای تقلید، نه برای سنت، نه برای نمایش؛ فقط برای عشق؛ برای عشق به حضرتی آغشته به خون،

برای اَفرایی بی دست،

برای غزالی کوچک، گم شده در خرابه های بی حس و بی غَزَل،

برای قُمریِ شش ماهه ای، با گلویی خونین،

برای بانویی سیاه پوش، ایستاده بر بالای تلِّ زینبیه.

تا جهان باقی است، تا نفس می آید، تا آسمان نیلی است، برایت عاشقانه می گریم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه