- زمزمه های آسمانی 1
- در محکمه عدالت خداوند 1
- بر آستان کبریایی ات 2
- امید پروازم هست 3
- ای مهربان! 4
- از تو، تو را می خواهم 5
- اذن ورود 6
- عطر دو فنجان یکدلی 7
- در جست وجوی سپیدی 8
- صدای خدا 8
- ما فراموش کاریم 10
- روزگار، همیشه بر مدار مراد شما نمی چرخد! 12
- دریغ از بیست یار وفادار! 14
- شهادت حضرت امام زین العابدین علیه السلام 14
- اشاره 14
- ردّ نیایش های تو 15
- غروب قامت سجاد علیه السلام 16
- گوهر بقیع 18
- آبرومندترین دست دعا 19
- چشمان خیس مرثیه 20
- زینت عابدان 21
- رسالت حسینی 23
- کاشکی شاعری بودم 24
- پیامبر کربلا 27
- سرشار از عطر صحیفه 27
- آخرین نماز 29
- بانوی عاشورا 30
- اشاره 32
- خوش آمدی «روح الله»! 32
- دیو چو بیرون رود 33
- تو آمدی و بهار شد 34
- در آرزوی صبح 35
- فجر آفرین ظلمت شکن 36
- بوی بهاران 37
- امام! همیشه در خاطر مایی 38
- پنجمین تفسیر قرآن 40
- اشاره 40
- شکافنده، شکفت 41
- جام ولایت 42
- عَلَم عِلم برافراشتی 43
- اراده الهی مردم 45
- ترانه فتح 46
- نتیجه رنج های روشن 47
- صبح صادق 48
- ... و سرانجام بهار شد 50
- پیروزی شهیدان 51
- اشاره 52
- پرستویی سه ساله 52
- از هر چه می ترسیدی، بر سرت آمد 53
- پروانه در آتش 54
- روح وسیع؛ در کالبدی سه ساله 55
- اشاره 56
- مایه سربلندی شیطان 56
- «رشدی» رجیم 57
- سلمان رشدی مُرد 58
- زنی خوش سرانجام 60
- اشاره 60
- میراث دار حجت ششم 61
- بشارت هفتم 62
- خورشید هفتم 63
- طرحی فارسی 64
- اشاره 64
- امیر قانع مداین 65
- سلمان محمدی 67
- تا کوچه های هاشمی مدینه؛ در جست وجوی خورشید 68
- وطن سلمان، جایی است که خانه ایمانش آباد باشد 69
- دریای بی کران؛ سلمان 70
- شاگرد مدرسه علی شناسی 71
- اشاره 71
- ستاره شهید 72
- عمار صبور 74
- تپش توحیدی قلب عمار 75
- صفین، میدان امتحان 76
- اهالی نفاق 78
- بغض صفین 80
- خودپرستان 81
- اشاره 82
- صبح چهلمین روز 82
- عصاره صبر خداوند 84
- بی تو، بهار دروغ است 85
ص:6
برای سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی
عطر دو فنجان یکدلی
محمد کاظم بدرالدین
همه چیز در یک قدمی است؛ مثلاً همین سلامی که از ته دل می کنی، خودش عطر مؤانست می پراکند.
باور کنیم هر سلیقه ای از رنگِ شاد عشق، خوشش می آید. بیاییم خیمه ساده الفت را زیر سقف یکدلی و برابری برپا کنیم. همیشه جا برای با هم بودن هست.
باید کاری کرد تا کلبه شوم کدورت، سوت و کورتر از همیشه به عزای خودش بنشیند. بیاییم دل را هر لحظه، مهمان جشن عاشق شدن کنیم؛ همایشی بزرگ و پایدار به کوریِ چشمانِ کینه.
بیاییم قبول کنیم که همه از یک ریشه، اندیشه درخت شدن را در سر می پرورانیم.
باید دریافت که تمامی نگاه های عاشقانه ای که باید باشد، با ترجمه ای از دست های ما پدیدار می شود. بپذیریم که عطر دو فنجان یکدلی را با هیچ زیبایی دیگری نمی توان مقایسه کرد.
کلیدها در دست ماست و می توان تمامیِ قفل های فاصله را گشود. نباید فاصله ای بین ما و واژه های کلیدیِ انس باشد.
مباد در چشمان دشمنِ ره گذر از همین اندک فاصله ها، برق تبسم بنشیند!