داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع )جلداول صفحه 21

صفحه 21

تا بهر نور چشم پیمبر گریستی

کشتند و از نشان ز مسلمانی ایدریغ

آنرا که از غمش دل کافر گریستی

آه از دمی که بادل چاک از پی دفاع

خواهر بنعش چاک برادر گریستی (18)

مرور حضرت موسی و نماینده اش

یک روز حضرت موسی (ع ) با حضرت یوشع بن نون (ع ) در اطراف زمین سیر میکرند که به سرزمین کربلا رسیدند ، اتفاقا کفش حضرت موسی (ع ) پاره و کف آن جدا شد و خاری به پای حضرتش اثابت کرد و پایش خونی شد و درد کشید ، ناراحت و محزون سر بطرف آسمان بلند کرد و فرمود : خدا چه بدی از من سرزده بود که دچار این بلیه شدم .

خداوند متعال به او وحی ، و روضه کربلا را فرمود : اینجا حسینم را شهید می کنند ، اینجا خونش را می ریزند ، اینجا حسین را محزون و نالان می کنند و من می خواستم خون و حزن تو با او موافق باشد .

حضرت موسی (ع ) فرمود

: خدایا حسین کیست ؟ ! وحی رسید : او سبط محمد مصطفی (ص ) و پسر حضرت علی مرتضی (ع ) است .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه