داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع )جلداول صفحه 61

صفحه 61

گلهای باغ مصطفی گردیده پرپر

صد پاره تن روی زمین عباس و اکبر

شد به دشت بلا حق ز باطل جدا

الله الله یا ثارالله(49)

صدای ناله جانسوز

امّ سلمه می فرماید : روزی حضرت رسول الله (ص ) در خانه من نشسته بود فرمود : هیچکس نزد من نیاید ، من منتظر نشسته بودم که حضرت سیدالشهداء(ع ) داخل شد ، ناگهان صدای ناله جگر سوز پیغمبر اکرم (ص )را شنیدم که گریه میکرد .

وقتی من با خبر شدم ، دید حضرت حسین (ع ) در آغوش و پهلوی حضرت نشسته و حضرت دست به سر مبارک حسین (ع ) می کشد و گریه می کند رفتم جلو و عرضکردم : آقاجان

بخدا قسم وقتی که وارد شد من متوجه نشدم .

حضرت رسول (ص ) فرمود : الآن حضرت جبرئیل (ع ) با ما در خانه بودو گفت : آیا حسین را دوست داری ؟ گفتم : بله . دوستش دارم نه بخاطر دوستی دنیا . حضرت جبرئیل (ع ) فرمود : امت تو در سرزمین کربلا او را می کشند . بعد مقداری از خاک آن زمین را آورد و به پیامبر (ص ) نشان داد . (50)

قبیله بنی اسد با اشگ دیده

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه