داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع )جلداول صفحه 62

صفحه 62

در جستجوی پیکری در خون طپیده

تا نماید کفن بوریا بر بدن

الله الله یا ثارالله

سرتای دشت بلا محراب خونست

پوشیده از گلهای سرخ و لاله گونست

اکبر و اصغرش جسم آب آورش

الله الله یا ثارالله (51)

خاک اشک زا

حضرت علی (ع ) فرمود : یکروز خدمت حضرت پیغمبراکرم (ص ) وارد شدم ، دیدم چشمان مبارک حضرت گریان است ، عرضکردم : پدر و مادرم فدای شما ای پیغمبر خدا چه شده ؟ ! آیا کسی شما را ناراحت کرده ؟ ! چرا گریه می کنید ؟ ! حضرت رسول (ص ) فرمود : چند

لحظه قبل حضرت جبرئیل (ع ) نزد من آمده بود و به من فرمود : حسین در (کنار) شّط فرات کشته می شود بعد فرمود : آیا می خواهی از تربتش استشامم کنی ؟ گفتم : بله دستش را دراز کرد و مشتی از آن خاک برداشت و آن را به من داد مقداری بوئیدم ، بی اختیار اشکم جاری شد و اسم آن سرزمین کربلا است . (52)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه