داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع )جلداول صفحه 69

صفحه 69

روزی رسول خدا (ص ) در منزل حضرت زهرا (ع ) تشریف داشتتند ، درحالی که حضرت امام حسین (ع ) در دامن آن جناب بود ، حضرت گریه زیادی کردندو به سجده رفتند و بعد فرمودند : ای فاطمه ، ای دختر در این ساعت و در همین مکان خداوند علی اعلا به توسط جبرئیل به من فرمود : ای محمد آیا حسین را دوست داری ؟

گفتم : بلی نور دیده و گل خوشبو و میوه دل و پرده ما بین دیدگان من است . جبرئیل در حالی که دست بر سر حسین گذاشته بود فرمود : ای محمد او را در سرزمین کربلا شهید . . . (58)

من از بهر غریبان ناله ها اندر جگر دارم

بهر صبح و مسا از دل نوای پر شرر دارم

دل زارم بسی پر خون برای بیکسان باشد

بدامن هر زمان جاری مدام اشک از بصر دارم

به بینم گر غریبی را بکنجی واله و محزون

بیاد غربت طفل حسین خون جگر دارم

فغان زاندم که طفل نورس شاهنشه خوبان

بگفتا عمه جان من شوق دیدار پدر دارم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه