داستانهایی از گریه بر امام حسین (ع )جلداول صفحه 70

صفحه 70

ز وصل روی بابم عمه جان خونشد دل زارم

شب و روز از غم هجرش دو چشم پر گُهر دارم

ندارم آرزوئی غیر وصل باب اندر دل

بسی شکوه از این قوم لعین پر شرر دارم

مگر ما را نباشد خانه کاندر کنج این ویران

که خشت خام جای

بستر اندر زیر سر دارم

در آندم راءس پر خون پدر شد در برش حاضر

بگفتا جان بابا از فراقت دیده تر دارم (59)

گریه پدر و دختر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه