فلسفه عزاداری صفحه 80

صفحه 80

ملک المطر استأذن ربّه ان یأتی النبی صلی الله علیه وآله فاذن له فقال له یا ام سلمه: املکی علینا الباب لایدخل علینا احد. قالت: و جاء الحسین لیدخل فمنعته فوثب فدخل فجعل یقعد علی ظهر النبی صلی الله علیه وآله و علی منکبه و علی عاتقه. قال: فقال الملک للنبی صلی الله علیه وآله: اتحبّه؟ قال: نعم. قال: اما انّ امّتک ستقتله، و ان شئت اریتک المکان الذی یقتل فیه. فضرب بیده فجاء بطینه حمراء، فاخذتها ام سلمه فصرّتها فی خمارها. قال: قالت ثابت: بلغنا انّها کربلاء»؛(1) «فرشته باران از پروردگارش اذن گرفت تا خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله وارد شود، خداوند به او اجازه داد. حضرت به ام سلمه فرمود: مواظب باش تا کسی بر من وارد نشود. ام سلمه می گوید: حسین علیه السلام آمد که داخل شود من او را مانع شدم. حضرت فرار کرد و داخل اتاق رسول خدا شد و از شانه و گردن پیامبر خداصلی الله علیه وآله بالا رفت. آن فرشته به پیامبرصلی الله علیه وآله عرض کرد: آیا او را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری. فرشته عرض کرد: آگاه باش! همانا امت تو او را به زودی خواهند کشت. و اگر می خواهی مکانی را که در آن جا به قتل می رسد به تو نشان دهم. فرشته دستی زد و از خاک قرمز آن مکان آورد. ام سلمه آن را برداشته و در مقنعه اش گذارد. ثابت گفت که به ما خبر رسیده که این خاک کربلاست.»

4 - مرثیه سرایی پیامبرصلی الله علیه وآله در خانه عایشه

ابن عساکر به سند صحیح از عایشه نقل کرده که گفت: «بینا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله راقد اذ جاء الحسین یحبوا الیه فنحیته عنه ثم قمت لبعض امری فدنا منه،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه