قصه ها و آیه ها صفحه 47

صفحه 47

آسیه که دیگر طاقت شنیدن صدای گریه کودک را نداشت، گفت: «هر چه زودتر او را نزد ما بیاور».

یوکابد به کاخ آمد. در بین راه با خود می اندیشید که خداوند چگونه حکمتش را جاری می سازد. وقتی که وارد شد، با دیدن فرزندش که از ترس فرعون او را به آب افکنده بود، برق شادی در چشمانش جهید و خدای را سپاس گفت. کودک نیز که گویی بوی مادر را حس می کرد، در آغوش او آرام گرفت و به خوردن شیر پرداخت. خداوند در این بخش از داستان با تعبیر زیبایی می فرماید: «پس او را نزد مادرش برگردانیدیم تا چشمان آن زن روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده خداوند حق است، ولی بیشتر آنها نمی دانند». (قصص: 13)

موسی همچنان که از محبت مادر لبریز می شد، به اراده خداوند در کاخ فرعون و به دست خود او پرورش یافت و از نزدیک شاهد بی عدالتی ها و ستم فرعون بود.

عصای موسی (2)

بخش جالبی از زندگی حضرت موسی علیه السلام، گفت وگوی او با خداوند است که لذت و شوق انس با پروردگار را در انسان زنده می کند و دل های آماده را به وجد می آورد. مناظره موسی و فرعون نیز دو دیدگاه کاملاً متفاوت را روبه روی هم قرار می دهد. انسان ها در کشاکش زندگی همواره با دو جریان حق و باطل روبه رو هستند، ولی سرانجام، آنچه غلبه می کند، منطق حق است.

شب بسیار سردی بود. موسی با خانواده اش به مصر بازمی گشت که راه را گم کرد. او در اندیشه بود که چگونه بر سرما و تاریکی چیره شود.

ناگهان از دور شعله ای از آتش دید. به همسر و همراهانش رو کرد و گفت: همین جا بمانید. از دور آتشی می بینم. شاید در روشنی آن راهی بیابم یا آتشی بیاورم تا گرم شوید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه