عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام) صفحه 43

صفحه 43

حدیث 2: فی الدمعه الساکبه عن بعض المقاتل: لمادخل بشیر بن حذلم المدینه و اخبر الناس بقتل الحسین (علیه السلام) و ضج الناس بالبکاء و النحیب کان محمد بن الحنفیۀ مریضا و لم یکن له علم بذلک الخبر الشنیع، فسمع اصواتاً عظیمۀ و رجۀ عظیمه ... ثم ارکبوه جواده و اتت خدامه امامه حتی خرج من المدینۀ فلم یر الا اعلاماً سوداً فقال: ما هذه الاعلام السود و الله قتل الحسین (علیه السلام) بنوامیه! فصاح صیحۀ عطیمۀ و خر عن جواده الی الارض مغشیاً علیه ...؛

در کتاب الدمعه الساکبه از بعضی از مقاتل نقل شده است:

هنگامی که بشیر بن حذلم وارد شهر مدینه شد و خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به مردم داد و مردم ضجه کردند و صدای آنان به گریه بلند شد، محمد بن حنفیه مریض بود و هنوز از این خبر ناگوار مطلع نشده بود. در این هنگام صداهای هولناکی را [در اثر ضجۀ مردم مدینه] شنید و لرزش و حرکت شدید [شهر مدینه ] را حس کرد ...

پس از آن سوار بر اسبش کردند و خادمان او در پیش روی او می رفتند تا از شهر مدینه خارج شد. در آنجا چیزی به چشم او نخورد، مگر پرچم­های سیاه! سئوال کرد: این پرچم­های سیاه چیست؟ [و قبل از آنکه منتظر جواب شود خودش فرمود]: به خدا قسم! بنی امیه حسین (علیه السلام) را کشتند؛ سپس فریاد بلندی زد و از بالای اسبش بیهوش بر روی زمین افتاد ...» (1)

سیاه پوش کردن و نصب پارچۀ سیاه

در هنگام خروج اهل بیت (علیهم السلام) از شام هودج­ها و شترها را با پارچه­های پر زرق و برق آراستند، حضرت زینب (علیها السلام) فرمود:

اجعلوها سوداء حتی یعلم الناس انا فی مصیبۀ و عزاء لقتل اولاد الزهرا (علیها السلام)؛


1- معالی السبطین، ج2، ص 195.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه