مجموعه اشعار فاطمیه 94 صفحه 169

صفحه 169

خزان رسید و به گلزار من شرار انداخت

رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت

دَری که ساختم آخر به من خیانت کرد

گرفت آتش خود را به روی یار انداخت

میان معرکه سلمان خداش خیر دهد

دوید و زود عبا را رویِ نگار انداخت

خودم ز سینه ی او میخ را در آوردم

ببین مرا به چه کاری که روزگار انداخت

عقب کشید و به دیوار خورد و در پیچید

شیار در به روی پهلویش شیار انداخت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه