مجموعه اشعار فاطمیه 94 صفحه 176

صفحه 176

در کوچه ای که جای طلوع و غروب نیست

خورشید را به کُنده زانو کشید و رفت

وقتی که دید سیلی او هم اثر نکرد

انگار تازه نقشه بازو کشید و رفت

انگار پشت در ثمر مصطفی نبود

ضرب لگد به سینه و پهلو کشید و رفت

از دور عده ای به تماشای آن پلید

دیدند هُرم شعله به گیسو کشید و رفت

افتاده بود مادرمان زیر دست و پا

گرگی رسید و پنجه به ابرو کشید و رفت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه