مجموعه اشعار فاطمیه 94 صفحه 20

صفحه 20

این گریه ها زیان مرا جار می زند

دیگر چرا اجل، به خدا که همین فراق

عکس مرا به سینه ی دیوار می زند

حالم شبیه حالِ بد مجرمی ست که

سیلی نخورده دست به اقرار می زند

چون ورشکسته ای شده ام که به هستی اش

چوب حراج از سرِ اجبار می زند

بر روی من حساب نکن جمعه ی ظهور

سنگت به سینه، نوکر غمخوار می زند

خون هزار عاشق این شهر پای توست

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه