مجموعه اشعار فاطمیه 94 صفحه 232

صفحه 232

از من نمانده جز دو سه تا تکه استخوان

هر آنچه مانده از بدنم تیر می کشد

رفتم حمایت از تو کنم، بازویم شکست

گفتم "علی" ببین دهنم تیر می کشد

این سینه ای که شد سپر دردهای تو

وقت نفس نفس زدنم تیر می کشد

از بعد روز کوچه و سیلی و صورتم

هر روز صورت حسنم تیر می کشد

از بس که زینب از غم من سینه می زند

جسم کبود سینه زنم تیر می کشد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه