مجموعه اشعار فاطمیه 94 صفحه 454

صفحه 454

شرارۀ دلشان بود اشک دخترشان

مغیره فاطمه را می زد و علی می دید

هزار حیف که یک تن نبود یاورشان

خدا گواست که زهرا س شهیده رفت به خاک

اگر چه نیست گروهی هنوز باورشان

دشمن میان کوچه چو بگرفت بر تو راه

دشمن میان کوچه چو

بی تو ای هستیِ حیدر چه عذابی بکشم

بی تو ای هستیِ حیدر چه عذابی بکشم

زار و سرگشته و مُضطر چه عذابی بکشم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه