نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 387

1- در تمامیِ سفرها، سعی داشته ایم از أرواح مقدّس امامزادگان بزرگوار علیهم السلام استمداد بجوئیم، و لذا در تمامیِ دورۀ سفر ، به زیارت امامزادگانی که مزار شریفشان در مسیر بوده ، نائل گشته ایم ، و کسب نور و فیض نموده ایم .

2- سفر أوّل به این شهر ، در سال 1421 قمری بود .

معنویِ آن پرداختیم ، که شدیداً مورد استقبال عموم مردم ، و بالأخص آیه الله موسوی قرار گرفت ، و ایشان با اشکِ ریزان ، در حالی که شانه هایشان می لرزید ، پوسترهای فاطمیّه را که بسیار متنوّع بود، و برای ایشان تازگی داشت ملاحظه فرمودند ، و تشکّر کردند و در حقّ أعضاء کاروان دعا نمودند .

به علت توجّه شدید مردم ، پس از نماز عشاء ، برنامۀ ارائۀ پوسترها و پرچمها ، و اهداء آنها به مردم ، و عزاداریِ پرشور و سوز ادامه یافت ، و تا دیر وقت ، علاقمندان به حضرت زهراءسلام الله علیها برای آشنائیِ بیشتر با چگونگیِ اقدام مؤثّر در این زمینه ، با ما مذاکره نمودند ، و عدّه ای از آنها ، که در مراکز دینی و اجتماعیِ همدان ، و شهرهای تابعه نقشی داشتند ، با گرفتنِ پوسترهای بیشتر و یادداشت شماره تلفن برای ادامۀ ارتباط جهت برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها علاقه مندیِ خود را نسبت به گسترش أهداف و برنامه های متنوّع فاطمیّه اظهار داشتند .

رؤیائی عجیب و مبشّر

پس از آنکه برنامه های یاد شده به پایان رسید ، بانوئی متدیّنه و با متانت و وقار ، نزد ما آمدند ، و گفتند : دیشب در عالم خواب دیدم که ، در بیابانی هستم، و در اطراف من چند خیمه و چادر و کلبه وجود داشت ، و حضرت زهراء سلام الله علیها نیز حضور داشتند ، که ناگهان کاروانی از عزاداران وارد شدند، و مشغول عزاداری گردیدند، و طولی نکشید که ، حضرت بقیّه الله عجّل الله تعالی فرجه تشریف آوردند، و به هرکدام از حاضرین یک سیب سرخ دادند . بانوی یاد شده ادامه دادند: صبح تا حال ، منتظر بودم ببینم چه می شود ؟ تا اینکه امشب شما به این مسجد آمدید ، و عزاداری کردید ، و بعد به هرکدام از حاضرین گز اصفهان اهداء نمودید، و