نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 477

صفحه 477

بودند ، و دو فرزند کوچک و خردسال همراهشان بودند ، یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ ، این سه بزرگوار تشریف آوردند و روبروی مریض نشستند ، حضرت زهراء سلام الله علیها پیراهن او را بالا زدند و با این که دستهایشان پوشیده بود ، باز هم دستها را زیر چادر بردند ، و بر روی شکم او ( که ورم بسیار داشت ) قرار دادند ، و دست چپ را بلند کرده و فرمودند : فرزندانم من دعا می کنم ، شما آمین بگوئید ، سپس عرضه داشتند :

خدایا این جوان به ما متوسّل شده ، اگر عمر او تمام شده عمری دوباره به او عطا فرما، و فرزندان آن حضرت آمین گفتند، و سپس در حالی که عقب عقب می رفتند چند مرتبه فرمودند : تو خوب شدی تو خوب شدی تو خوب شدی و هم أکنون که چهل سال از این جریان و عنایت بزرگ می گذرد آن عارضه دیگر تکرار نشده است .

12-اتّفاقاً اینجا را مادرم حضرت زهراء سلام الله علیها سفارش کرده اند

یکی از مردان مورد وثوق ، و دل بستگان به فاطمۀ زهراء سلام الله علیها در اثر تصادف ، چند جای بدنش ، همانند پهلو و قفسۀ سینه ، ضربات سختی می بیند، تا آنجا که نشستن و برخاستن برایش مشکل می شود، و برای جابجا شدن و برخاستن چند نفر باید به او کمک بدهند ، و به خاطر شکستگی قفسۀ سینه ، نفس کشیدن نیز برای او مشکل می شود ، او می گوید:

در چنین حالی به یاد مصیبت های حضرت زهراء سلام الله علیها افتادم ، و با اشک و گریۀ فراوان ، به ظالمین و قاتلین آن حضرت لعن و نفرین می کردم ، و ضمناً شفای خود را نیز می طلبیدم ، تا آنکه شبی در عالم رؤیا دیدم ، که گروهی پنج نفری ( که یکی از آنها مقام بالاتری داشتند و در پیشاپیش گروه حرکت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه