نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 484

صفحه 484

زیبا و دل انگیز طبیعت پرداختم .

ناگاه دیدم فردی به ظاهر عادی ( که در لباس چوپانان منطقه به نظر می رسیدند) به سویم آمدند ، و پس از سلام ، همانند دوستی بسیار نزدیک گفتند : فلانی شما هستید ؟ گفتم : آری ، شما ؟ گفتند : با این که اهل دعا و دوا هستی هنوز پای خود را معالجه نکرده ای ؟ گفتم : تاکنون که نشده است ، پرسیدند : دوست داری درد پا و بیماریت را معالجه کنم ؟ گفتم چرا که نه ؟ نزدیکتر آمدند و در کنار من نشستند ، و از جیب خود چاقوی کوچکی بیرون آوردند ، و با به زبان آوردن نام مادرم فاطمه ، نوک چاقو را بر أوّل نقطۀ درد نهادند ، و تا پشت پا و انتهای موضع درد کشیدند و فشار دادند ، از شدّت درد کمی فریاد کشیدم و گفتم : آخ ، چاقو را برداشتند و گفتند : خوب شدی ، برخیز، به پا خاستم و دست به عصا بردم که مثل همیشه با عصا حرکت کنم ، که ایشان عصا را از من گرفتند و به آن سوی رودخانه افکندند ، به خود آمدم دیدم عجب گویی پایم سالم است و هیچ اثری از درد نیست ، پرسیدم : شما اینجا چه می کنید ؟ با اشاره به أطراف ، فرمودند : من در همین قلعه ها هستم ، گفتم : پس من کجا می توانم شما را ببینم ؟ فرمودند : تو آدرس مرا نخواهی دانست ، أمّا من آدرس شما و منزلتان را می دانم کجاست ، و درست و دقیق باز گفتند ، و فرمودند: هرگاه مقتضی باشد نزد شما خواهم آمد، و آنگاه از من دور شدند .

در همین گیر و دار دوستان از راه رسیدند و گفتند : پس عصایت کو ؟ گفتم : آقا را دریابید ! أمّا هر چه جستجو کردند اثری از آقا نیافتند (1) .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه