نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 533

1- در بخش مسافرتهای فاطمیّه گزارشی از این سفرها را عرضه نموده ایم .

که به همۀ حضار بدهید ، و به آن روحانی علاقمند و دلباختۀ حضرت زهراء سلام الله علیها (که نیّت همراهی و همکاری در برنامه های فاطمیّه را داشته ، ولی به علّت مشکلات شخصی موفّق نگردیده بوده ، و تنها با دعای خیر کاروان فاطمیّه را بدرقه می کرده ) نیز هدیۀ فاطمی داده می شود .

در آن فضای ملکوتی و نورانی ، همه خوشحال و شادمان بوده اند که ، از طرف حضرت زهراء سلام الله علیها مورد عنایت قرار گرفته اند ، و این کمترین هم خشنود بوده ام که اگر با دعوت دوستان به این سفرها ، و برنامه های پرمشقّت ، أسباب زحمت آنها را فراهم نموده ام ، ولی با لطف و عنایت مخصوص حضرت صدّیقۀ طاهره سلام الله علیها خستگی کارها و سفرها جبران می شود ، و همه به برکات و فیض های بزرگی نائل می شوند .

45-ایشان بخشیده شده ، از او پذیرائی کنید

یکی از جوانهای دلبسته به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام در سال 1375 شمسی چنین جریانی در عالم خواب برایش رخ می دهد . روز قیامت فرا رسیده بود، چهار نفر دست و پای مرا گرفته بودند ، و می خواستند در آتش بیندازند ، من با چشمانی پر از اشک ، روی به چهارده معصوم علیهم السلام می آوردم ، و به آنها متوسّل می شدم ، و آنها را قسم می دادم که به من کمک کنند ، و مرا از این آتش سوزان و عظیم نجات دهند ، ولی هیچ کس جواب مرا نمی داد ، و هیچ کس به کمک من نمی آمد ، در لحظات آخر که می خواستند مرا در آتش بیندازند ( آتشی که شعله هایش کشیده و سوزان بود، و از آتش ، صدای گریه و ناله بلند می شد ) یک لحظه ، با دلی سوخته و چشمانی پر از اشک ، به حضرت فاطمه سلام الله علیها گفتم : یا فاطمه الزّهراء سلام الله علیها ، من و پدرم که اینقدر