نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 538

صدّیقین (1) استخاره کن . همراه با یکی از دوستانم ، آدرس ایشان را پرسیدیم و رفتیم در زدیم ، آقا خودشان تشریف آوردند ، و فرمودند : بفرمائید ، عرض کردم : استخاره می خواهم ، در را بستند ، و پس از یک دقیقه در را باز کردند و فرمودند : شما بروی طلبگی ، به نفعت می باشد . برای من تعجّب زیادی پیدا شد ، چونکه نه ایشان مرا می شناختند ، و نه من موضوع استخاره را گفتم ، و لذا تصمیم گرفتم که وارد حوزۀ علمیّه شوم ، و به مخالفت های بسیار زیاد و گسترده ای که می شد ، اعتنا نکنم .

نور حضرت زهراء علی چراغ راه زندگیم

سال أوّل طلبگی با دوستانی آشنا شدم که در کارهای مراسم بزرگداشت شهادت حضرت زهراء سلام الله علیها فعّالیّت می کردند ، و من هم در زمینۀ نصب پوسترها در سطح شهر ، و در مغازه های خیابانها همکاری کردم . شب پنجشنبه ای بود که فردای آن ، امتحان یکی از درسهای اصلی من بود، و از قضا ، برنامۀ نصب پرچم ها در سطح شهر (2) در آن شب انجام می گرفت ، و من تصمیم گرفتم که در برنامۀ یاد شده شرکت کنم ، و به همدرسی هایم گفتم : بیائید ما هم برویم برای نصب پرچم ها، آنها گفتند : این کارها که فردا در جلسه امتحان ، برای ما جواب سؤال امتحانی نمی شود ، من به آنها گفتم : اگر فردا در