نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 544

صفحه 544

خانمی را از طرف منبر شنیدم که فرمودند : فلانی ! کاروان کربلای حسینم در حال حرکت هستند ، مگر تو دلت نمی خواست بروی کربلا ؟ چرا خوابیده ای ؟ بنده از جا بلند شدم ، و دست بر سینه گذاشتم و گفتم : ألسّلام علیک یا أبا عبد الله ، و عرض کردم کیست که نخواهد به کربلا برود ؟ و در این هنگام از خواب بیدار شدم ، و قضیّه خواب را برای دوستانم ذکر نکردم ، فقط اعلان کردم که من حاجتم را گرفتم .

روز ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها برای رفتن کربلا نام نویسی کردم ، و جریان از این قرار بود که شخصی آمد، و مبلغی آورد برایم و گفت : برو کربلا و پس از آنکه بدهی منزلت را تمام کردی ، ماهی بیست هزار تومان برای ادای این قرض به من بپرداز . این مطلب را در حالی می نویسم که چند روز دیگر در کربلا هستم، و به عشق آقایم امام حسین علیه السلام و عنایت حضرت زهراء سلام الله علیها خوابم نمی برد ، و در پوست خود نمی گنجم . اگر بخواهم تمام عنایاتی که از طرف حضرت زهراء سلام الله علیها و امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها به این حقیر شده است را بنویسم ، شاید یک کتاب بشود ، و به همین اندازه بسنده می کنم .

49-دقیقاً آنچه نیاز داشتم رسید

یکی از مدرّسین حوزۀ علمیّه ، که روحانی با تقوی و مؤدّب و دارای اخلاق شایسته می باشد ، نقل نمودند که :

در سال 1367، جهت تهیّۀ مسکن نیاز به مبلغی پول داشتم ، که تحصیل آن برایم مقدور نبود ، لذا عریضه ای به محضر مقدّس حضرت بقیّه الله الأعظم علیه السلام نوشتم، و ایشان را به حقّ مادرشان حضرت زهرای مرضیّه سلام الله علیها قسم دادم ، سپس آن را در چاه آبی که در مدرسۀ الغدیر وجود داشت انداختم ، پس از مدّتی ، مقداری از

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه