نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 558

و حضرت أبا الفضل علیهما السلام از طبقۀ بالای مسجد ( که به نام حضرت أبا الفضل علیه السلام نامگذاری شده ) در حال پائین آمدن هستند ، و حضرت أبا الفضل علیه السلام به امام حسین علیه السلام عرض می کنند برادر ! بچّه شفا پیدا کرد هنگام صبح ، که مادر بیدار می شود ، ملاحظه می کند دختر شفا یافته است . نویسندۀ کمترین ، از یکی از همسایه های مسجد ( که بانوئی سیّده و صالحه است ) تحقیق کردم ، ایشان گفتند ، بلی صحیح است، و این دختر مدرسه می رود و دیگر نیازی به عصا ندارد، در حالی که قبلاً حالت فلج داشته است .

58-ما تو را شفا دادیم ، به پدرت بگو با ما قهر نکند

دختر یکی از ساکنین ملک شهر مبتلا به سرطان می شود ، و معالجات فراوان و هزینۀ سنگین به جایی نمی رسد ، شب چهارشنبه ای همراه با هیئت حضرت أبا الفضل علیه السلام ( که مردم را به قم و مسجد جمکران می برد ) عازم آن مکان مقدّس بوده است ، که یکی دیگر از زائران ، وقتی از جریان کسالت و سرطان آن دختر مطلّع می شود، می گوید : مسجد الزّهرای ملک شهر مورد عنایت است و برای شفای این دختر برو در این مسجد توسّل پیدا کن . او به قصد توسّل به حضرت زهراء سلام الله علیها به مسجد می رود و دعا می کند و ملاحظه می نماید که خبری نشد ، نگران می شود ، و با حالت دل شکستگی می گوید ، گویا ما، در خانۀ أهل البیت علیهم السلام آبروئی نداریم و همان شب دختر او ( بیمار سرطانی ) در عالم رؤیا مشرّف به محضر حضرت زهراء سلام الله علیها می شود، و آن حضرت دست مبارکشان را بر روی بدن او می کشند و می فرمایند :

ما تو را شفا دادیم ، به پدرت بگو با ما قهر نکند