نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 559

صفحه 559

59-سرت را بلند کن و بگو : یا فاطمه الزّهراء

بانوئی سیّده و صالحه ، دچار ناراحتی أعصاب بوده تا جائی که شبها به خواب نمی رفته ، و در نگرانی شدید به سر می برده است ، او می گوید : در عالم رؤیا دیدم آقائی تشریف آوردند ، و در خانۀ ما را زدند ، رفتم در را باز کردم و سلام کردم ، 30 - 40 ساله به نظر می رسیدند، عرض کردم خسته به نظر می رسید ؟ فرمودند : از راه دوری آمده ام ، ناگهان در برابر درب مسجد الزّهرا سلام الله علیها ظاهر شدیم ، فرمودند : ببوس کاشی های لاجوردی را ، گفتم : کاشی کی مراد می دهد ؟ فرمودند سرت را بلند کن و بگو یا فاطمه الزّهراء سلام الله علیها من هم اطاعت کردم و گفتم ، یا فاطمه الزّهراء سلام الله علیها ، فرمودند : روزی یک مرتبه بگو و بیا مسجد ، برای اعصابت خوب است ، و در آن هنگام بیدار شدم . از آن زمان تاکنون ، من هر روز به مسجد می آیم و یا فاطمه الزّهراء سلام الله علیها را می گویم و ناراحتی أعصابم برطرف شده ، و شبها به راحتی به خواب می روم ، و هیچ وقت این برنامه را ترک نمی کنم .

60-شما کجا رفتید ؟ این مریض خوب شدنی نبود

در مسجد الزّهراء سلام الله علیها ملک شهر اصفهان ( که زمین آن ، به نام حضرت أبا الفضل علیه السلام بوده ، و یک نفر تمام مخارج ساختمانی او را پرداخته است ، و گفته است می خواهم مسجد ، به نام حضرت زهراء سلام الله علیها باشد، ولی به احترام حضرت أبا الفضل علیه السلام طبقۀ دوّم مسجد را به نام آن حضرت ساخته اند ) جریان جالبی اتّفاق افتاده که شرح آن چنین است : همسر یکی از نمازگزاران این مسجد ( که شغل بنّائی دارد و مدّاح و مرثیه خوان أهل البیت علیهم السلام هم هست ، و برای مسجد زحمت بسیار کشیده ) بیمار بوده ، و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه