نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 561

صفحه 561

خودش را به حضرت برساند ، ولی هلیکوپتر پرواز می کند ، و متوجّه می شود که در بدنش ناراحتی احساس نمی کند، و بیدار می شود، می بیند ساعت یک و نیم بعد از نیمه شب است ، و پس از نقل رؤیا برای همسرش ، مدّتی هر دو گریه می کنند ، و بر لطف حضرت زهراء سلام الله علیها خدای را سپاس میگویند .

62-شجره نامۀ ما، در حدیث کساء است

یکی از نمازگزاران مسجد الزّهراء سلام الله علیها ( که مدّاحی هم می نماید و در خدمت به آستان مقدّس حضرت زهراء سلام الله علیها سابقه دیرینه دارد) در بیمارستان حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بستری می شود ، و فشار خون او به 4 می رسد ، و حال او بسیار وخیم می شود . حالت توسّل پیدا می کند و عرض می کند : یا فاطمه الزّهراء سلام الله علیها ، چندین سال بود آرزو می کردم که در این محل ( مسجد الزّهراء سلام الله علیها ) مسجد ساخته شود ، و از ده - دوازده سالگی ، مدّاحی شما و فرزندانتان را می کرده ام ، مرا شفا دهید ، و از این مهلکه برهانید و سپس آنقدر گریه می کند تا به خواب می رود . او نقل می کند که : در عالم رویا دیدم وارد مسجد الزّهراء سلام الله علیها شدم ، و جمعیّت زیادی مشغول عزاداری بودند ، و سیّد و آقای بزرگواری مشغول سخنرانی بودند ، پس از آنکه مراسم تمام شد من به محضر ایشان رسیدم و ایشان فرمودند: ما می خواهیم بیرق (1) را عوض کنیم ، من از مسجد خارج شدم و با خودم گفتم ، مقداری از پارچۀ بیرق را می گیرم و نزد خود نگه می دارم تا خدا مرا شفا دهد ، همین که وارد مسجد شدم ، دیدم آقا مشغول سلام دادن به أئمّۀ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه