نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 562

صفحه 562

1- منظور پرچم عزاداری است

معصومین علیهم السلام هستند ، همین که رسیدند به نام مبارک امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام من روضۀ امام هشتم را خواندم ، ایشان زیاد گریه کردند ، تا این که از هوش رفتند ، پس از آنکه به هوش آمدند ، به من فرمودند : مأموران ما می آیند برای عوض کردن بیرق ، ناگهان دیدم چند نفر نقاب دار آمدند ، و بیرق قبلی را آوردند خدمت ایشان ، آقا یک مقداری از پارچۀ سبز را که از آن بیرق بود ، به یک بچّه 13 ساله ، که در مسجد مشغول تلاوت قرآن بود دادند، و یک مقداری از آن را به من دادند ، در این هنگام من سؤال کردم شما کیستید و از کجا آمده اید ؟ فرمودند : از راه دور ، و شجره نامۀ ما هم در حدیث کساء است . ناگهان پرستار مرا از خواب بیدار کرد ، که فشار خون مرا ( که قبلاً بر روی 4 بود) بگیرد، دید فشارم روی 13 است ، و متوجّه شدم که در عالم رؤیا آنقدر گریه کرده ام که ملافه ام خیس شده است .

63-پاشو دنبال دستۀ عزاداری برو

در سال 1378 - 1379 از ناراحتی کلیّه رنج می بردم ، و هفته ای دو بار مرا دیالیز می کردند، شب و روز تاسوعا دنبال دستۀ عزاداری حرکت کردم ، و مدّاحی می کردم و خیلی خسته شده بودم ، شب عاشوراء با دستۀ سینه زنی و زنجیر زنی آمدیم به مسجد حضرت زهراء سلام الله علیها و از شدّت درد کلیّه و خستگی افتادم ، و توان این که دنبال دستۀ عزاداری بروم را نداشتم ، مرا به گوشه ای از مسجد بردند ، و روی خاکها قرار دادند، و یک موکت بر روی من انداختند . پزشک معالج من ( که از متخصّصین نامدار است ) مرا جواب کرده بود ، و ناراحتی کلیّه هم سخت مرا آزار می داد و بیچاره ام کرده بود ، در این حال خطاب به امام حسین علیه السلام عرض کردم ، نمی خواهم شما را به مادرتان حضرت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه