نهضت فاطمیه و شمه ای از کرامات فاطمه زهرا علیهاالسلام صفحه 563

صفحه 563

زهراء سلام الله علیها قسم بدهم ، و شدیداً به گریه افتادم ، و حالتی پیدا کردم که دوستان خیال کردند رفتنی هستم و بیهوش شدم ، در عالم بیهوشی آقای بزرگواری را دیدم که به من فرمودند :

بلند شو دنبال دسته عزاداری برو گفتم : نمی توانم ، مریض هستم ، فرمودند : ما تو را کمک می کنیم باید نزد فلان طبیب بروی ( و نام او را ذکر فرمودند ) انشاء الله خداوند تو را شفا می دهد، در همین لحظه بود که به هوش آمدم و دیدم دستۀ عزاداری وارد مسجد شدند و من احساس کردم که حالم خوب شده ، و لذا بلند شدم و صدایم را به یاحسین یاحسین بلند کردم ، و به دوستان گفتم من شفایم را گرفتم . پس از آن طبق دستور آقا ، به همان پزشکی که دستور داده بودند مراجعه کردم ، و زیر نظر او برنامۀ تعویض کلیّه انجام شد ، و هم اکنون حالم خوب شده است . این قضیّه را امام جماعت مسجد الزّهراء سلام الله علیها که از دلباختگان آن حضرت، و از مدرّسین بزرگوار حوزۀ علمیّه می باشند ، نقل فرمودند .

64-به شکرانۀ این که حضرت زهراء سلام الله علیها شفایش دادند

می خواهیم به مشهد مقدّس برویم در ماه صفر 1420 قمری ، خانمی ( که دچار بیماری شدید أعصاب گردیده و پزشکان از او قطع امید کرده بودند ) را به مسجد الزّهرای سلام الله علیها ملک شهر می آورند و می گویند : اگر بنا است بمیرد در مسجد بمیرد، و آن چنان بیماری بر او غلبه کرده بوده ، که او را روی دست می آورند ، و قادر به راه رفتن و سخن گفتن نبوده است . از خادم مسجد اجازه می گیرند که شب را در مسجد بیتوته کنند ، بعضی از

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه